اینکه اینجا از "من" مینویسم، به این خاطر است که تنها جایی ست که اجازه دارم به خودم فکر کنم. من واژه ی دوست داشتنی و عجیبی ست جز وقتی که در دین و زندگی جواب سوالی بود که در مورد "من واقعی" میپرسید. بدیهی ست که دین و زندگی روی اعصاب تمام آدم هایی بوده که دبیرستانی بوده اند(؟). القصه اینکه اگر اینجا از من مینویسم جنبه ی تبیین و بعد تر نقد خودم را دارد و نه به رخ کشیدن که هرآینه چیزی هم برای به رخ کشیدن ندارم. و اما بعد... شخص برایم هیچ اهمیتی ندارد. "من" جمع را دوست دارم و باز همزمان جمع را دوست ندارم. اجتماع را دوست دارم و مطالعه اش میکنم و اجتماع را دوست ندارم چون هیچگاه به جنبه های خوبش فکر ,سرکشیدرعنوان ...ادامه مطلب