این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد. مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار! اگر همه ما تجربیات مفید خود ر, ...ادامه مطلب
این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد. زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید, ...ادامه مطلب
در دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرا / این بار من یک بارگی از عافیت ببریدهام / عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیدهام / ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی / من با اجل آمیخته در نیستی پریدهام , ...ادامه مطلب
قضیه از این قرار است که با هربار جهش قیمت دلار، به طور همزمان جهش قیمت طلا و سکه را خواهیم داشت(چرا که این قیمت براساس اونس جهانی طلا و دلار آزاد محاسبه میشود)، سپس با یک گپ کوتاه زمانی بازار سفته باز, ...ادامه مطلب
آن موقع ها که هَشتحَرفی را در بلاگفا شروع کردم هفده ساله بودم. امروز بیست و سه سال دارم؛ یعنی، شش سال پیش تا به الان. اکثر بلاگرهای آن دوران رفته اند، عده ای هنوز مینویسند و خوانده میشوند و عده ای هم, ...ادامه مطلب
غرفه ای بلند. غرفه ای وهم آلود. غرفه ی بلند موهوم شبستان. جویباری از دامنه ی کوهی تا پای کوهی دیگر در دشتی فراخ. کوهی سر سپید از برف. شبستان سبز. دشتی وسیع با جویباری خشک؛ لیک، نمسار از برف. انتهای بی نهایت کوچه ای پر از قاصدک و سنجاقک و زنبور عسل. پر از کودکی ها و سر زانوهای خونین و دست های زخمی. درخت گردو، عطر گل محمدی، ریحان، تره، شاهی. آبِ خنک. «زاغ های , ...ادامه مطلب
[سال هزاروسیصدونودویک] نیمکت پشتی ام مینشست. یک روز وقتی که دبیر استراحت داده بود گفت:«میدونی آدِم یه وَقتای میخواد به یه دختِری بِگِد دوستِت میدارم، نه؟» گفتم چیطو؟! گفت:« هیچ طو! همی دیگه. بِگِد عزیزم و ای احساساتشو بروز بِدِد. ای حسو تو وَم داری؟» گفتم: حالا فعلا ندارم. آما شایِد بعدا داشته باشم. گفت:«الان حست چی چیِس اووَخ؟» گفتم: حسی انزجار نسبت به دبیری فیزیکی اِز خود راضیمون. گفت:«خُبِس که!» گفتم: آررره خیـــلی خُبِس! خیلی! [سال هزاروسیصدونودوسه] داشتم از ماشین پیاده میشدم تا کیک و آبمیوه ای تهیه نموده و از گرسنگی عصرانه نجات یابم. از آن طرف با دوچرخه رسید به من. بعد از احوال پرسی، گفتم: مبارک باشِد. خُب یواشَکی میری قاطی متاهلا، آ محل نیمدِی. چه خَبِرا؟ اوضاع چیطوره؟ گفت:«در این حد بوگَم که پیشنهادی مَ اینِس کا زن بِسونی. خیلی خُبِس. راضی راضی!» [سال هزاروسیصدونودوپنج] وقتی پیاده شدم بروم این دفعه کیک و شیر بخرم، باز در همان خیابان دیدمش. این دفعه اما بچه به بغل. یادم آمد که احساساتش را میخواست بروز بدهد و حالا بروز داده. پسر تپلی که از دبستان جدی ترین رقیبم در مسابقات قرائت قرآن بود و سال های دبیرستان دیگر عقب نشینی کرده بود., ...ادامه مطلب
اعتراضات گستردهی صنفی کارگران (طبقه کارگر)، اعتراضات سال هشتادوهشت(طبقه متوسط شهری) و اعتراضات دیماه نودوشش(طبقه تهی دست شهری یا طبقهی متوسط رو به پایین). این ها مهم ترین اعتراضات پس از انقلابند. در مورد اعتراضات اخیر میشود چندین تئوری توطئه مطرح کرد. از آمریکایی بودنش تا راهی برای کنار زدن و بستن احمدی نژاد؛ اما، نباید از اصل ماجرا غافل ماند. در اعتراضات اخیر دو قشر معترض قبلی، یعنی کارگران و طبقهی متوسط شهری، وارد نشدند. این دو طبقه موثرترینها در صحنهی سیاست ایرانند. کارگران با اعتصابهایشان با از کار انداختن چرخ اقتصاد و صنعت، در انقلاب اسلامی نقش مهمی داشتند و امروز هم بیشترین اعتراضات سازماندهیشده و صریح از سمت همین قشر است. طبقهی متوسط هم در انقلاب، هم به هنگام جنگ، هم در دوم خرداد و شروع اصلاحطلبی، هم در سال هشتاد و هشتاد و اعتراضاتشان و هم در سال نودودو و نودوشش، نقش موثر، مستمر و مفیدی داشتند. هرچه این نقش و این پیوند از نظر زمانی پیشرفت کرد، عقلانیتر و حسابشدهتر شد. این عقلانیت را میتوان از رای اصلاحطلبان و بخشی از اصولگرایان به اعتدالگرایان، صرفا به خاطر مصالح کشور، متوجه شد. علت مخالفت نگارندهی وبلاگ با اعتراضات اخیر به همین خاطر بود. طبقه ی تاثیر گذار سیاست ایران که عمدتا از خانوادههای انقلابی در سال پنجاه و هفت و صدمه دیده از جنگ هشت ساله هستند، ب, ...ادامه مطلب
یکی از چند عملی که باید صورت بدهید و سخت مراقبش باشید تا مثل روسیه و آلمان نازی گرفتار الیگارشی و استبداد نشوید این است که با زبانتان مهربان باشید. منظورم این نیست که مثل شاهنامه حرف بزنید و همیشه ابیات حافظ و مولا نا را در گفتار روزمرهتان استفاده کنید؛ فقط کافی ست کمی از اینترنت فاصله بگیرید و کتاب را جایگزین کنید. با 1984 (جورج اوروِل) و بار هستی (میلان کوندرا) شروع کنید. اینطور شیوهی خاص حرف زدن خودتان را پیدا میکنید. آنچه همه میگویند را به زبان نمیآورید. مثلا به "تازه به دوران رسیدههای بیسواد پر ادعا" نمیگویید: «سلبریتی»، یا مثل همه از واژه های سخیف رایج استفاده نمیکنید. چرچیلها، خلاف جهت رودخانه شنا میکنند تا در اوج تسلیم و ناامیدی بشریت مقابل نازیها بایستند و مقاومت کنند و پیروز شوند. و اما چرا اول با 1984؟ آنجا متوجه تاکیدم روی زبان می شوید. چرا که در آن رمان، حکومت، کتاب ها را توقیف و تلویزیون دوسویه را جایگزینشان میکند. زبان مردم محدود به واژه های آن رسانه میشود و قدرت تفکر و به یاد آوردن گذشته و آینده را از مردم میگیرد. میتوانید نمونهاش را امروز ببینید؟ بله! ترامپ، نمونهی بارزی ست که دقیقا قصدش مثل هیتلر ایجاد یک دیکتاتوری بزرگ است(البته که دلایل متعدد دیگری هم برای اثبات این شباهت وجود دارد). مردم امریکا اگر حواسشان را جمع نکنند احتمالا انتخابات 2016 آخرین انتخ, ...ادامه مطلب
بیشتر از دو سال به انتخابات مجلس مانده و اما کار ما از همین روزهای اخیر شروع شده. برنامهریزی هایمان از همین روزها سنگین و پر تنش شدهاند. هر روز یک خبر و یک اظهار نظر جدید اتفاق میافتد که شبها در محافل نقل میشود. اویی که میخواهد نقل کند اولش یک بی,انتخاباتنوشت ...ادامه مطلب
مینشینی؟ تماشای بخار قهوهات در فنجان سفیدم، از پشت این دیوار کوتاه، قشنگتر است. قهوهات اگر یخ کرد، اگر گذشت از زمانش و من آنقدر طول دادم گفتنِ «قهوه تو نمیخوری نگات کنم؟» و آنقدر یخ کرد که فکر کردی زمانش گذشته و جان به لب کردم تا بگویمش، شاید فقط, ...ادامه مطلب
زنگ زد گفت:«تلویزیون دارن نشونت میدن[من وقتی سانترم میشینه رو سر مهاجم انقدر خوشحال نیستم، فریاد میکشید]». گفتم: کی؟ من؟ :| گفت: «تو دیگه بابا. کی پس؟ بزن شبکه استان، اخبار. زودباش. اَاَاَاَه انقدر معطل کردی تموم شد.» از همون موقع تا یک هفته به این , ...ادامه مطلب
قرار بود تاریخ اسلامی درس بدهد. همان ابتدا آمد و گفت که من هرچه کردم دانشگاه اجازه نداد وارد فلان مبحث شوم؛ در نتیجه من هم با دانشگاه کاری ندارم و همان کار دلخواهم را با شما شروع میکنم. منظور از «فلان مبحث»، شبهه بود. بیست دقیقه تاریخ درس میداد و بقیهاش را مینشست و خیلی دقیق و حساب شده در دین شبهه میانداخت. شبهههایی که نهایتا وقتی از کلاس بیرون میرفت، برمیگشت و میگفت:«نمازاتون رو بخونید! همه ای,اینجا,تویی ...ادامه مطلب
آن موقعها خیلی داغتر و پرجنبوجوشتر از الان بودم. یک سری چیزها را ندیده بودم و درک نکرده بودم. متاسفم که امروز به این وضع افتادهام و از آن نگاه با منطق ریاضیام به جایی رسیدهام که ثابت کنم جمع اضداد ممکن است. صحنهی اجرا آدم را عوض میکند. همین چند وقت پیش راضی شدم بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنم که بدتر نباشد. این ظلم بزرگی بود در حق خودم. اصلا از بحث خارج شدم. میگفتم که سرکلاس نشس,موسی,شبانی ...ادامه مطلب
هویت با پیکربندی مولفه های کم و بیش بی شمارش، جنسیت، ملیت، دین، زبان، نژاد، خاستگاه اجتماعی، بومی یا مهاجر بودن، در اقلیت یا اکثریت بودن و... که شخص در انتخاب هیچ یک از آن ها اختیاری ندارد، ناگزیر است همه ی عمر، دست کم از زمان رسیدن به بلوغ فکری، تبعات آن را متعهد شود، عده ای با سربلندی و عده ی کثیر دیگری با شرمندگی. ,هبوطکلاغسیاه ...ادامه مطلب