#اردشیرخوَّره

ساخت وبلاگ

پدر بزرگم از بزرگان قشقایی بود. با طایفه اش در صد کیلومتری جنوب شیراز در شهری به نام فیروزکوه زندگی میکردند. قومی ثروتمند با خدم و حشم فراوان. فیروزکوه را "اردشیر خورَّه" یا "شکوه اردشیر" هم میگویند. 

در دوره ی صفویان، کمی قبل تر از آنکه افغان ها به اصفهان برسند، با خبر میشود و ایل را برمیدارد و به سمت اصفهان می آید. در نزدیکی منطقه ی فریدن ساکن میشوند. قبل ترها، شاه عباس صفوی، گرج های جنگجو و یاغی شهر اصفهان را که  از گرجستان آورده بود به  آنجا فرستاده بوده است تا مقابل حمله ی دشمنان بایستند. پدربزرگم با یارانش به فرزندان آن ها میپیوندند و مقابل افغان ها می ایستند. ایستادگیشان به قتل عام می انجامد و افغان ها پایتخت را فتح میکنند. قبرش را یک سنگ بزرگ تر نسبت به بقیه ی سنگ ها در دل کوهی نشان است. گفتم قومی ثروتمند بودند. از فریدن تا لرستان را میخرند. روستاهایی میسازند و آنجا با قوم لر و گرج ، مسلمان و ارمنی همه دور هم زندگی میکنند تا به امروز. 

نمیدانم چه گذشته به جد پدریم که آسایش خودش و قومش را به جنگ و کشته شدن مقابل بیگانه ترجیح داده است. آیا فرمانی از دربار گرفته و یا به خواست خودش آمده؟ آیا واقعا میدانسته که نهایتش مرگ خود و یارانش است یا از پیروزی مطمئن بوده؟  اما هرچه که بوده، حالا سنگ قبری قدیمی در دل کوهی ست که روستای دامنه اش سال های سال است متروکه است ، با خاک یکسان شده و گله به گله  پر از چاله ها و چاه هایی  که فرصت طلبان برای یافتن گنج به وجود آورده اند.

همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 4 مرداد 1396 ساعت: 8:28