یکی دیگر از دردهای ما انسانها «نسبیتباوری»است. نسبیتباوران چه کسانی هستند؟ آنها سلیقهای بودن و در نتیجه موجه بودن اختلاف نظر را به تمامی حوزههای شناختی تسری میدهند. این طور فکر میکنند که حرف دو نفر در آن واحد به یک اندازه میتواند درست باشد و با این فرمول ساده و شیرین خودشان را راحت میکنند.
اختلاف نظر یک امر طبیعی ست؛ ولی، اینطور نیست که واقعا نظر هر دو طرف صحبح باشد. ما یک غلط داریم و یک درست؛ بین این دو واژه، واژه ی دیگری وضع نشده و اگر هم میشد احمقانه بود. اینکه آدمها با هم فرق دارند هم امر صحیحی ست؛ اما، باز درست و غلط داریم؛ یا این آدم درست میگوید یا آن یکی. فرق آدمها ربطی به شناختشان ندارد. شناخت یک مسیر صحیح دارد و هرکس به آن مسیر نزدیکتر شود و بتواند منطقیتر و حسابشدهتر توضیحش بدهد راه صحیح را پیش گرفته.
پسامدرنیستها نمونهای از نسبیتباورانند. سخنرانی میکنند و کتاب مینویسند برای گسترش تفکرشان. به همین دلیل خودشان علیه خودشانند. باید از آنها پرسید که اگر شما از پایبندان به نسبیتباوری هستید، دقیقا به چه منظور سخن میرانید و کتاب مینویسید؟ آیا این طور نیست که میخواهید برتری تفکرتان را بر دیگر تفکرها نشان دهید؟ پس چرا باید فکر کنیم همهی فکرها و آدمها به یک اندازه درستند؟ آن وقت به چه درد میخورد این همه فکر و دانشمند و سیر و سلوک؟
برچسب : نسبیتباوری, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 38