چرا باورمان نمیشود که پشت این السیدیها پر از سوء تفاهم است؟ آن از دعواهای وبلاگی که هنوز هم ادامه دارند. آن از فیسبوک که لایک و دیسلایکش داستان بود. این از اینستاگرام و تلگرام که پر از بدترین توهینها به همهکس و همهجاست و منشا دعواهای بزرگ میلیونی و اردوکشیهای کامنتی(!) و حکایتهایی دیگر. هرچه ما پیشرفت میکنیم، بیشتر سرهم داد میزنیم. هرچه از دور، نزدیک میشویم بیشتر خود واقعیمان را نشان میدهیم.
حداقل بیایید حالا که وبلاگنویسی انقدر مهجور مانده از هم دلخور نشوید و نگذارید اندک نفسکشهای این فضا، بروند برای همیشه که مثلا(!) به زندگیشان سر و سامان بدهند. انگار تنها چیزی که سد راهشان شده تا به پای «استیوجابز» و «برایان تریسی» برسند تایپ چهار جمله برای خوانندههاست و جواب دادن تعدادی کامنت که خیلی بخواهد این روزها برای پر بازدیدها زیاد باشد پنجاه تاست. زورشان فقط به واژههای بیچاره میرسد. یتیمشان میکنند و با «خیلی خوش گذشت، دوستتون دارم، فراموشتون نمیکنم، مخصوصا تو رو فلانی.» به علاوه ی میزان معتنابهی عشوه و ادا میروند و بعد از مدتی برمیگردند که:«هنوزم کسی این جا رو میخونه؟» تو چه؟ هنوز هم آن «فلانی» را به یاد داری؟ این نهایت بیلیاقتی آدمیست!
نه تنها خوانندههایش که واج واج وبلاگش هم دچار تضاد میشوند. شاید به یکدیگر میگویند:«مگر ما یتیم نبودیم؟ مگر گوشهای پرتابمان نکرده بود؟ چطور زنده شد؟ چرا اصلا آمد؟ چرا باز داغمان را تازه کرد؟ دشمنیش با ما درماندهها از کجاست؟»
اگر جنبهی نوشتن ندارید، نیایید و ننویسید! هیچکس محتاج واژههایتان و نوشتنتان نیست که آخرش ناز کنید. این مملکت پر از بهترین نویسنده ها بوده و هست که کتاب هایشان گوشه ای خاک میخورند. وارد زندگی ملت نشوید و بعد بروید که رفته باشید برای خودتان و «مارک زاکربرگ» شدنتان! آدم ها، احساساتشان و نوشته هایشان، بازیچهی شما نیستند.
با هم دعوا نکنید اینجا، لطفا! کسی که یاد گرفته بنویسد اساسا نباید دعوا کند. نباید! او مینویسد. نوشتن را برای توسعهی زندگی آدمها ساختند نه برای حماقت و عقب گردشان.
پ.ن: بی مخاطب بود. هیچکس را چه از الان و چه از قبلترها در ذهن نداشتم. هیچوقت هم یادم نمی آید از رفتن کسی ناراحت شده باشم. در این مواقع حتی برایش کامنت هم نمیگذارم. فقط همهی آنچه بود که باید گفته میشد.
برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 38