آنقدر بالا و پایین میروی تا به قله برسی. این چکیدهی کوهپیمایی و کوهنوردی ست. موانع هستند که مشخص میکنند باید آمادهی چه شرایطی باشی. گاهی همان پوتین ها و باتوم هایت کافی هستند و گاهی علاوه بر پوتین و باتوم، به کرامپون، طناب، کارابین، کلاه فنی، هارنس، قرقره، کلنگ، تبر، گتر و خیلی چیزهای دیگر هم نیاز داری. خیلی وقت ها هم اتفاق می افتد که هیچکدام از این تجهیزات به کمکت نمی آیند و آن موقع تویی و توان بدنی و روحیهی جنگندگیات. بسته به شرایط منطقی و حساب شده، سه راه پیش رو داری. اول آنکه ادامه بدهی و تسلیم نشوی تا به قله برسی، دوم آنکه برگشتن از نیمه ی راه عین پیروزی باشد و تو یک عقب نشینی تاکتیکی را انتخاب کنی. سوم آنکه راهت را دورتر کنی و با نقشه های ناوبری مسیر راحتتری را پیدا کنی اما بالاخره به مقصد برسی. این سه راه هیچکدامشان بر دیگری برتری ندارند همیشه راهی هست برای اینکه از مهلکه جان سالم به در ببری.
موقع گرفتن این عکس حسی ما بین خستگی و خوشحالی داشتم و شارژ باتری دوربین رو به اتمام بود :)
روح القدس بر فراز این قله پرواز میکند. بال هایش را میگشاید و رایحه ای خوش را به عمق وجودتان میفرستد. لختی همنشینی با عطرش عمری را کافی نیست؟ می آیی پایین با من کمی چای با لیموی تازه بنوشی؟
کوه زندگی را نشان میدهد و به زور واقعیت هایش را به خوردتان میدهد و عاشق تر میکند و جسورتر. هر بار خطر مرگ را پذیرفتهاید و از صخرههای سخت تحقیرکننده بالا رفتهاید و حالا وقتی پایتان به دشت وسیع پای کوه باز رسد؛ معجزهای رخ داده هرچند ذرهای از غرور و سربلندی کوه کم نشده است. شانسِ «دوباره مثلِ همه زندگی کردن» را یافتهاید. آیا این زیباترین موهبت الهی نیست؟ زندگی را به آغوش میکشید بدون وابستگی به شیء و جسم و با دل بستگی بیشتر به روحها.
نمیدانم پرندهام کجا نشسته و آیینش مرتاضی ست یا مثل گنجشک های روی کابل برق با دیدن پروانهای هوایی میشود...
برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 60