روشن‌فکر کیست؟

ساخت وبلاگ

زیربنای توسعه فرهنگ است. فرض کنید همه ی ژاپنی ها را همین امروز به سومالی ببریم و سومالیایی ها را به ژاپن. ده سال بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در ژاپن یک سومالی دیگر و در سومالی یک ژاپن دیگر خواهیم داشت. کشور ما تمدن دارد و تاریخ فرهنگی بینظیری را پشت سر گذاشته. تمدن های دیگری هم بوده اند که همین اوضاع ما را داشتند و این امروز نشان برتری ما بر دیگر اقوام و کشورها نیست. 

دیده اید گاهی در فضای مجازی متن هایی منتشر میشود که آنقدر صغری کبری میچینند تا آشغال ریختن سیزده به در را به رد صلاحیت فلانی در انتخابات فلان موقع نسبت بدهند؟ منظورشان این است که چون ما خودمان اینطور هستیم پس حکومت هم حق دارد این شکلی باشد. اما ببینید این رابطه علت و معلول است. چرا ما دیالکتیکی نگاهش نکنیم؟ به نظر من همانقدر که نظام حکومتی روی ما تاثیر میگذارد، ما نیز به عنوان نظام اجتماعی روی نظام حکومتی تاثیر گذاریم. مثل یک چرخه میماند. بالا رفتن فرهنگ ما تاثیر مثبتی هم بر زمام داران خواهد داشت.

ده سال پیش اگر در کشور ما صحبت از محیط زیست میشد کسی برایش مهم بود؟ امروز اما کافی ست یک فراخوان برای جمع کردن زباله های یک کوهستانی در یک منطقه یا ساحل دریا یا بیابان بدهید. عده ای فارغ از جنسیت و عقیده، با کلاه و عینک آفتابی سر ساعت مقرر حضور میابند و با جان و دل تلاش میکنند تا محیط را پاک کنند. امروز فضای مجازی آلوده است. آدم ها با دست خودشان حریم خصوصی خودشان را میشکنند. هر عکسی را از خود و نزدیکانشان منتشر میکنند و هر فیلمی را هم به اشتراک میگذارند. عقده هایی که همان رابطه ی دیالکتیکی مذکور به وجود آورده را در این محیط باز میکنند. آن هم به بهانه ی آزادی. حتی بخشی از آن ها میدانند که آزادی مورد نظرشان، آزادی نیست و ولنگاری محض است. اما بیمارگونه ادامه میدهند. ابزار امیال اغیار شدن را حیوانات هم نمیپسندند؛ ولی، آدمی به جایی میرسد که این سبک تفکر برایش نماد آزادی و آزادگی ست. این قضیه هم مثل محیط زیست روزی دامن گیر خواهد شد و آدم ها باید جای کلاه و عینک آفتابی، نقاب نینجایی بزنند و فضای مجازی را از کثیفی ها پاک کنند. به هرحال اما فرهنگ ما، به عنوان مثال در زمینه ی محیط زیست، تا حدی بالا رفته.

حال به نظرتان آنهایی که قرار است سطح فرهنگی جامعه را بالا ببرند چه کسانی هستند؟ بله، آن ها همان هایی هستند که امروز شأن و منزلتشان شده است لقلقه ی لسان. آن ها همان هایی هستند که در اعصار و دوران های مختلف به دست حکومت یا اجتماع حذف شدند و تریبونشان گرفته شد. «روشن‌فکرها» پیامبران فرهنگی ما هستند. استادی دارم که سال هاست  در دانشگاه‌های بزرگ کشور فلسفه تدریس میکند و هرگاه صحبت از روشنفکری میشود بر این باور است که:«من سال هاست فلسفه تدریس میکنم. اساس و بنیان روشن فکری فلسفه است. من سال هاست که فلسفه میدانم و عمرم را برایش گذاشته ام؛ اما، پس از این سال ها از اینکه کسی به من مقام روشن فکر بدهد اِبا دارم و از اینکه خودم، خودم را روشن فکر بدانم به واقع وحشت دارم».

ببینید روشن فکر کسی ست که با ارائه ی تکست مناسب به کانتکستی که مردم برایش فراهم کرده اند بتواند به اعتلای اندیشه و فرهنگ جامعه اش کمک کند. روشن فکر کسی ست که زمینه‌های تاریخی و فکری جامعه اش را بشناسد و متناسب با جامعه ی خودش(مثلا جامعه ی ما دین محور است. نمیشود با یک دیدگاه سکولار، لیبرال دموکرات و یا لیبرال سوسیال به توسعه اش کمکی کرد.) داده های مورد نیاز را ارائه بدهد و آن وقت فرهنگ را اعتلا بخشد و در پی آن توسعه را فراهم آورد. روشن فکر صبورترین و مظلوم ترین فردی ست که سال ها طول میکشد نتیجه ی کارش را بگیرد و شاید هیچوقت هم به نتیجه نرسد. روشن‌فکر یک اصلاح‌طلبِ پایبند به اصولِ عمل‌گراست.

همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1396 ساعت: 14:22