و سرانجام انتخاب برای جوان اصلاح طلب

ساخت وبلاگ

جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی، جلودار بزرگوارمان، شیخ شریف و مظلوممان، میدانید من چطور شیفته‌ی اخلاق سیاسی و فرهنگی شما شدم و توسعه‌ی کشور را در تفکر شما دیدم؟ آنگاه که با سن کم در جلسات چهارگانه تشریح اصلاح‌طلبیتان در معیت یک خبرنگار حضور یافتم. آمده بودم که فقط شما را ببینم؛ اما، آنقدر مجذوب جملاتتان شدم که پس از آن بارها و بارها متن طولانی‌ای که از تک تک واژه ها و جملات سخنان ارزشمندتان پیاده شده بود، در طی چهارجلسه، را خوانده ام و واژه به واژه اش، اصل به اصلش را به خاطر سپرده ام. هرچه بزرگتر شدم بیشتر خواندمش و بیشتر فهمیدمش و هربار متعجب تر میشدم که باز مطلب جدیدی را به دست آوردم.

آنگاه که شما در سال هفتادوشش به ریاست جمهوری رسیدید دو سال بیشتر نداشتم؛ اما، آنطور که پدرم تعریف میکرد شور و شعفی در طیف حامیتان بوده که برای خودشان هم باور کردنی نبود. بعدتر وقتی پای بحث های استاد صادق زیباکلام نشستم، گفتند که ما در ستاد خاتمی ناشناخته، برایشان حداکثر دو میلیون رای و دیگر نهایتا چهارمیلیون رای متصور بودیم. میگفتند ما فقط آمده بودیم که بگوییم گفتمانمان این است و خواستیم سخنرانی کنیم تا مردم ما را بشناسند و این درحالی بود که شیخ ناطق نوری کابینه اش را هم تشکیل داده بود. گفتمان شما و همراهان دوم خردادیتان بود که مردم را شیفته کرد و حماسه ای شوک آور و باورنکردنی را پدید آورد. آن همراهان امروز به حاشیه کشیده شده اند، به دانشگاه پناه آورده اند.

سال نود و دو  مذبوحانه تلاش میکردم به دوستان همفکرم بفهمانم که ما نباید به خاطر روحانی محافظه کار، با سابقه ی ضد اصلاح‌طلبی، محمدرضا عارفی را کنار بزنیم که معاون دولت اصلاحات بوده، حتی اگر بازنده ی انتخابات باشیم. در مورد سال هشتادوهشت هیچ نمیگویم اما سال هشتادوچهار را خوب به یاد می آورم که پس از دولت اصلاحات، باز مجموع رای اصلاح طلبان در دور اول بیشتر از محافظه کاران بود. ما پایگاه اجتماعی خودمان را داریم که حداقل پنج میلیون نفر بیشتر از محافظه کاران است و این برایمان یک ایده آل محسوب میشود. اما اندک اندک با یک تصمیم مثلا استراتژیک از سوی بزرگان روبه رو شدم. کنار رفتن عارف به خاطر روحانی و حمایت شما در کنار مرحوم رفسنجانی. تحقیر بار تر از این؟ تحقیربار تر از این که روحانی پس از وارد شدن به پاستور هیچ وقعی به خواسته های اصلاح طلبانه ی ما ننهاد و فقط قبل انتخابات بود که نام بزرگانمان را آورد(همان کاری که امروز باز بازیچه اش شده)؟ از سیاست داخلی چه چیز نصیب ما شد؟ این حداقل هایی که به دست آورده ایم، این روزنه ها، قبل از سال هفتادوشش راضی کننده بود نه حالا که هشت سال گفتمان اصلاحات با رای و مقبولیت بالا حاکم بوده است.

دو سال پیش آنگاه که فیلم تبلیغاتی «تَکرار میکنم» شما را دیدم تاسف خوردم برای کسانی که این استراتژی را تعریف کرده اند. اینکه شما اعتبارتان را پای لیستی بگذارید که در مجلس علاوه بر بدعهدی، موجب این شوند که مضحکه ی جناح مقابل باشیم، برایم قابل تصور نبود. همانطور شد که فکر میکردم و نمیدانم چطور شورای سیاست‌گذاریتان این مهم را درک نکرده بود. آری ما با آن حرکت، قدرتمان در نظام اجتماعی را به رخ کشیدیم ولی با لیستی که زیر سایه ی روحانی و مرحوم هاشمی بود. با لیستی که علی مطهری از بُلد شده هایش بود.  از نظر من جوان دهه هفتادی اصلاح طلب، این تحقیر گفتمانی بود که به آن پایبند بودم و این نه آن انعطاف پذیری در اصولی بود که شما به ما آموخته بودید.

و اما امروز بار دیگر شاهد یک فیلم تبلیغاتی دیگر از سوی شما بودم با این تفاوت که قرار است مردم «تَکرار» کنند. جزو اولین نفراتی بودم که فیلم را میدیدم و تا وقتی فیلم به انتشار میلیونی نرسیده بود به این فکر میکردم که سید مظلوممان نکند از این حمایت قاطعش روزی پشیمان شود؟ و بعد از انتشارش هم دیداری با استاد زیباکلام داشتم و باز فیلم را با حضور ایشان دیدم و اما نپرسیدم آنچه که در دلم بود. امروز  میترسم از اینکه اگر  روحانی بار دیگر به هدف برسد، به این خاطر که در دور بعد قطعا نخواهد بود و نیازی به پایگاهمان نخواهد داشت، بیش از پیش موجب تحقیرمان شود. میترسم از اینکه جای اینکه او رحم اجاره ایمان باشد برای اعتلای اندیشه ی اصلاح طلبی باز ما رحم اجاره ای او شده باشیم.

حالیا شیخ بزرگ، این دفعه اما نمیتوانم بر آرمان های بزرگم پا بگذارم. نمیتوانم آزادی و آزادگی را که به آن پایبندم در نظر نگیرم. نمیتوانم به اعتدالی رای دهم که معتقدم هویت اصلاح طلبانه ام را قبول ندارد و صرفا ابزارش شده‌ام. رایم سفید خواهد بود. بگذار بگویند شما رای سفیدها باعث وضع موجود می‌شوید. روزی سرم را بالا خواهم گرفت و به فرزندانم خواهم گفت که در آن دوره هیچکدام از رجال نتوانستند نظرم را جلب کنند و من ابزار سیاست مداران نشدم.

با افتخار رایم سفید خواهد بود. 

بعد نوشت: از وقتی یکی از دوستانم این پست را در کانالش و بعد در چند گروه تلگرامی دوستانه مان منتشر کرده، پیام های تلگرامی و مسیجی سرازیر شده اند. استادی که تحت تاثیر او به این نتیجه رسیده ام دوبار زنگ زده و پاسخ ندادم. فردا صبح باز تماس میگیرد لابد. 

همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 26 ارديبهشت 1396 ساعت: 7:06