برشی از چین و ژاپن

ساخت وبلاگ

میخواهم یک برش از تاریخ را برایتان نقش برآب کنم که شاید نشنیده باشید ولی بسیار جذاب است. در روزگار وحشی‌گری و بربریت اروپاییان، قبل از روشنگری و بدیهی شدن اصول اخلاقی امروزی(که هنوز هم توسط خیلی از ملت ها ، حتی همان اروپایی ها زیر پا گذاشته میشوند) ، چین تحت تاثیر دیواری که دور کشورش داشت آرامشی را قرن‌ها بود که تجربه میکرد و از فرهنگ و پیشرفت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود. چینی‌ها خودشان را برتر از اروپاییان یا شاید جهانیان میدیدند و همینطور هم بود. آن ها با صلح و صفا و دانش‌اندوزی زندگی میکردند و اروپاییان روزی نبود که در مقابل هم صف آرایی نکرده باشند و در فکر نابودی هم نباشند. در همین اثنا پادشاه انگلستان که به دلیل موقعیت این جزیره، بیشتر از همه ی اروپاییان از آن وحشی‌گری‌ها دور بود سفیری به امپراتوری چین فرستاد و خواستار روابط تجاری با چینیان شد. امپراتور چین کیانگ لونگ که بسیار توانا و دانا بود در سال 1793 در پاسخ نوشت:

شاها، شما در سرزمینی بسیار دور از ما، در آن سوی دریاها زندگی میکنید. با این‌همه با خضوع و خشوع خواسته اید که از ثمرات فرهنگ ما بهره ای داشته باشید، و با این ملاحظه هیئتی را اعزام کرده اید که در نهایت احترام، نامه ی شما را تسلیم ما کنند. تردیدی نیست ارج بزرگی که برای دودمان ملکوتی حاکم در کشور ما قائلید شما را برآن داشته است که از فرهنگ ما اقتباس کنید. ولی باید بدانید که آداب و رسوم ، و قوانین اخلاقی ما و شما آن چنان تفاوت عمیقی با یکدیگر دارند، که حتی اگر فرستاده‌ی شما بتواند اصول بنیادین فرهنگ ما را جذب کند، عرف‌ها و سنت‌های ما هرگز نمیتوانند در خاک شما ریشه گیرند و رشد کنند. حتی اگر با استعدادترین پژوهنده هم باشد، تلاشش بیهوده خواهد بود.

من که بر جهانی گسترده حکم میرانم، تنها یک هدف را مدنظر دارم و آن، این است: در نهایت کمال حکومت کنم  و وظایف کشوری خود را انجام دهم. به اشیاء کمیاب و گرانبها علاقه ای ندارم. کالاهای کشور شما برای من هیچ فایده ای ندارد. شاهنشاهی ملکوتی ما از همه چیز به وفور و فراوانی برخوردار است و درون مرزهایش هیچ کمبودی وجود ندارد. بنابراین، ضرورتی نیست که فراورده های کشورهای بیگانه‌ی بربر را با فرآورده های خودمان مبادله کنیم. ولی از آن جایی که چای، ابریشم و چینی آلات فرآورده‌های این شاهنشاهی ملکوتی اند، و به آن ها در کشورهای اروپایی و کشور خود شما، نیاز مطلقی وجود دارد، اجازه میدهم تجارت به میزان محدودی انحصارا از ایالت من کانتون، ادامه یابد. با توجه به جزیره ی منزوی و دور افتاده ی شما، که فراخنای سترگی از دریا، آن را از جهان جدا ساخته است، جهل قابل درک شما را نسبت به آداب و رسوم این شاهنشاهی ملکوتی، مورد عفو قرار می دهم. در برابر دستورات من تعظیم کنید و سر به اطاعت فرود آورید. (تاریخ جهان، ارنست گامبریج)

این چنین گذشت و انگلیسی ها چند دهه بعد خواستند از طریق تریاک ملت چین را به فلاکت بکشانند. امپراتوری زود متوجه این دسیسه شد و بنیان تریاک را برافکند. اما انگلیسی ها دست برنداشتند و حالا که کشتی بخار داشتند و به شدت پیشرفت کرده بودند، با کشتی هایشان به سمت چین رفتند و شهرهای آرام و زیبای چین را که نزدیک رودخانه بود ، با توپ های کشتی با خاک یکسان کردند.  چینی ها هم علیه امپراتوریشان قیام هایی داشتند که از طرف انگلیس حمایت میشدند تا جایی که برایشان مشکلی پیش نیاورده بودند. پس از آن بود که انگلیسی ها به سمت پکن حرکت کردند و شهرها و فرماندارانشان را یک به یک تخریب و تحقیر کردند تا کاخ امپراتوری پکن را درحالی به آتش کشاندند و تمام آن همه زیبایی و نقاشی و صنعت دست را نابود کردند که امپراتور گریخته بود. مردم چین که به گفته ی امپراتورشان نیاز به اشیاء گرانبها و کمیاب نداشتند حالا باید خراج سنگینی به انگلیسی ها میپرداختند و فرهنگ و زیبایی کشورشان هم نابود شده بود.

و اما ژاپن را چند جزیره تشکیل میداد. خانه‌ها و معابد و باغ‌ها و زنان زیبا، شوالیه ها، آداب و رسوم خشک و قدیمی و غرور و تفرعنشان برای اروپاییان جذاب بود. با این حال اروپایی ها وقعی به آداب آن ها نمی‌نهادند و هرآنچه دلشان میخواست میکردند و به نظر قصدشان از بین بردن فرهنگ ژاپن بود. ژاپنی ها تنها راه مبارزه با آن ها و حفظ فرهنگشان را این دیدند که دروازه‌های کشورشان را به روی اروپایی‌ها باز کنند. این چنین که: امپراتور از افسران آلمانی خواستار تشکیل ارتشی مدرن شد، از انگلیسی ها یک ناوگان دریایی مدرن خواست، با الگوبرداری از آلمانی ها نظام آموزشی اجباری را بنیاد نهاد و مردمش را به اروپا فرستاد تا پزشکی نوین  و دیگر رشته هایی که موجب ترقی اروپا شده بود را بیاموزند. اروپایی ها هم شادمان از اینکه بدون درگیری وارد ژاپن شده اند از هم پیشی میگرفتند تا توجه ژاپنی ها را جلب کنند و اجناس مدرنشان را به آن ها بفروشند و هرآنچه ژاپن تا به حال ندیده به ایشان نشان دهند. طی چند دهه ، حالا هرچه اروپایی ها داشتند ژاپنی ها هم داشتند. در نهایت روزی از همان دروازه هایی که به اروپایی ها اجازه ورود دادند، عذرشان را خواستند و گفتند که حالا ما با شما برابریم. کشتی بخار داریم و با آن به تجارت میپردازیم و اگر کشوری خواست به مردممان چپ نگاه کند میرویم بالا سرش و با توپ هایمان با خاک یکسانش میکنیم.

و ژاپنی که شکل قرون وسطایی داشت هر روز بیشتر تا به امروز پیشرفت کرده ،  رسوم و سنن قدیمی و ریشه دارش را حفظ کرده و پیک صنعتی شدن را گذرانده و سریعا به سمت رفاه میرود.

و چین که در آن روزگار، بسیار فرهیخته تر از ژاپن و اروپا بود، تازه امروز در وسط نمودار صعودی صنعتی شدن است و از آن همه علم و دانش و فرهنگ هیچ برایش نمانده جز یک دیوار.

همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 9:19