همان طور که نمیتوان با عقل، مهر مادری، اینترنت، یا مفهوم "خیر" مخالفت کرد، با "واقع گرا بودن" نیز نمیتوان مخالفت کرد. توصیف مقدماتی و طرحگونهی آن را میتوان از طریق مقایسهاش با دو نگرش بانفوذ معاصر قدری بیشتر توضیح داد؛ دو نگرشی که تقریبا درست در نقطهی مقابل "واقعگرایی" -آنطور که من از این واژه میفهمم- قرار میگیرند. یک شیوهی مرسوم عدول از واقعگرایی تلاش برای ساختن جامعهای در مسیر یک نظام قانونی آرمانی بر محور یک سلسله حقوق است. شیوهی دیگر این است که با تکیه بر یک فضیلت سیاسی ادعایی از میان فضیلتهای متکثر انسانی و آن وجوهی از سیاست و جامعه که قابل تحسیناند به تدوین یک نظریهی سیاسی تمام عیار اقدام کنیم. در اینگونه نظریههای سیاسی، نظریهپرداز بدون توجه به زمینههای اجتماعی که این فضیلت در آن ریشه دارد، یا بدون توجه به تاریخ جامعه، تلاش میکند یک " تحلیل مفهومی" دربارهی درک "ما" از آن فضیلت ارائه دهد و بعد نظریهای آرمانگرایانه بسازد مبنی بر اینکه اگر قرار باشد جامعهای کاملا بر پایهی این فضیلت ساخته شود ، چگونه جامعهای خواهد بود. نظریهی سیاسی "واقع گرایانه" به معنایی که من آن را به کار میبرم ، برخلاف این شیوهها، از مبدا انگیزههای ما و نهادهای سیاسی و اجتماعی موجود ما(نه از مبدا "حقوق" انتزاعی ما یا از شهودهای ما) آغاز میکند. توصیف کامل و روشنگر این نهادها و کردارها نیازمند بهرهگیری از یک واژگان معطوف به ارزیابی با یک تاریخ معین است. آنگاه میتوان از اینجا راه را ادامه داد و جلو رفت. دو نمونهای که در بالا به عنوان نمونههای رویکرد غیرواقعگرایانه از آنها یاد شد تنها به عنوان نمونه ذکر شدند و مقصود این نبود که دربارهی چگونگی راههای ممکنی که یک نظریه ممکن است به درستی واقعگرایانه نباشد بهطور همه جانبه بحث شود. دو نمونهی یاد شده غیرواقعگرایانه هستند، چون افزون بر چیزهای دیگر میکوشند تاریخ و جامعهشناسی و تمام خصوصیاتی را که جوهر هر صورت قابل تشخیص زندگی انسانی را میسازد نادیده انگارند یا پاک کنند. هر دو نظریهی یاد شده دربارهی مفاهیم"ما" و "شهودهای(اخلاقی)ما" نگرشی نابازاندیشانه و غیرانتقادی دارند، و نتیجهاش بروز نواقص معرفتی جدی است.
برچسب : واقع گرایی و تربیت,واقع گرایی ویکی,واقع گرایی وابسته به مدل, نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 49